«همه چیز زیر سر انگلیس است» همه ما این ضرب المثل را شنیده ایم و گاهی حتی به شوخی وقتی خطایی از خودمان سر می زند هم آن را به زبان می آوریم اما شاید هیچ گاه به صورت جدی به منشأ این مثل که در ادبیات عامیانه ما هم به صورت گسترده استفاده می شود دقت نکرده ایم.
یکی از تیز هوشی های ابوالقاسم طالبی در انتخاب سوژه پیدا کردن قصه هایی است که اگر چه متعلق به خود مردم هستند اما گذر زمان باعث شده تا این قصه ها از حافظه شفاهی و مکتوب در اختیار مردم پاک شوند. مسئله ای که گاهاً قضاوت مردم ایران را در خصوص دوستان و دشمنانشان بدون در نظر گرفتن آن حادثه در عرصه های مختلف تصمیم گیری کنند.
اتفاقی که در مورد فیلم «قلاده های طلا» هم افتاد. قصه ای که در آن فیلم روایت شد چیزی نبود که مردم با آن نسبتی نداشته باشند اما همان روایت از دید برخی که در دل ماجرا بودند پنهان مانده بود. اما با ورود او به این قصه ابعاد مغفول مانده ای از ماجرا به تصویر کشیده شد که با اطمینان می توان گفت در آینده برای فهم اتفاقات ان دوران به آن مراجعه خواهد شد.
فیلم اما پر است از خیانت و خدمت ایرانیان به ایرانیان. تصویری از روشنفکران یا به قول آن روزها «منورالفکر» هایی که ارزان چوب حراج به مملکت خود زدند و برای ایرانیان فلاکت خریدند. کسانی که با قلم زدن به نفع انگلیس استعمارگر زمینه ورود و حکمرانی آن ها را در کشور ایران فراهم کردند. کسانی که فیلم نشان می دهند که به وقتش چگونه توسط اجنبی در مملکت خودشان تحقیر می شوند.
این بخش از فیلم را حتماً باید شبه روشنفکران فعال این روزهای ایران که به سود ارتباط با غرب قلم فرسایی می کنند به تماشا بنشینند. آن هایی که با شوق از لبخند های دیپلماتیک و تحویل گرفته شدن توسط اجانب سخن می گویند چگونه مزد ظلم تاریخی به ملت خود را از دست آن ها می گیرند.
تلخی های فیلم مخاطب را آزار نمی دهد که حتی اگر لحظات تلخی را هم ایجاد کند تلخی تحقیر توسط بیگانه در وطن است که تماشایش درد آور می نماید. اتفاقی که باید به تصویر کشیده شود تا نسلی که این رنج را نچیده حداقل تاریخ آن چه بر پیشینیان رفته است را ببیند.
«یتیم خانه ایران» امضای طالبی را دارد. سوژه ای که ملتهب است اما گَرد تاریخ بر آن نشسته و حتی بسیاری از فرزندان جوان این سرزمین هیچ خبری از آن نداشته اند و در این سال ها جز در یک کتاب در خصوص آن منتشر نشده است. کتابی با نام «قحطی بزرگ ایران» که حتی برای دیده شدن همین یک کتاب هم آنگونه که باید تلاشی صورت نگرفت.
اگر چه باید عادت کرد که فیلم هایی از این دست به علت بی تدبیری در اکران و پخششان در سینما با فروش کم همراه شوند و بسیاری پس از پخش آن از تلویزیون حسرت تماشای آن در سینما را بخورند اما این فیلم ها چون برای مردم ساخته شده اند پخش آن ها از تلویزیون آن ها را تبدیل به آثار مهمی در حافظه تصویری مردم خواهد کرد.
نکته تلخ اما بیرون فیلم است. اینکه ساخت این فیلم از جانب خود کارگردان مطرح شده و هیچ مدیر فرهنگی پیش از این به ذهنش نرسیده که در خصوص مسئله به این مهمی فیلم ساخته شود. اگر طالبی هم می خواست عافیت طلبانه فیلم های بدون مسئله بسازد شاید امروز ما هیچ تصویر سینمایی از فتنه 88 نمی داشتیم. همان طور که اگر «یتیم خانه ایران» ساخته نمی شد هیچ تصویری از این قحطی بزرگ نداشتیم.
ارسال نظر